گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

رخش روزی که طعن رنگ با لعل بدخشان زد

لبش هم حرف های سخت با یاقوت و مرجان زد

چه بدمست است چم او در این میخانهٔ عالم

که یک یک دوستان خویش را با تیر مژگان زد

از آن روزی که قسام ازل قسمت ادا می کرد

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode