گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۶

 

عذار لعل‌گون خوب است از خوبان به هم سودن

به انداز گزیدن‌ها لب و دندان به هم سودن

حریصم بس که بر نظارهٔ شب‌های وصل او

دلم در چنگل باز است از مژگان به هم سودن

هلاک تندیی، در عین صلحم، از تو می‌آید

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode