گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۴

 

گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد

به خرمن گل به جیب و دامن اغیار می ریزد

نه کم ظرفی است گر زیر و زبر سازم دو عالم را

که می در جامم از کیفیت دیدار می ریزد

بساط جوهری گردد زمین هر جا به حرف آید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۵

 

به مستی بی‌طلب بوس از دهان یار می‌ریزد

ثمر چون پخته گردد خود‌بخود از بار می‌ریزد

حدیث تلخْ بی‌خود از دهان یار می‌ریزد

چو تنگ افتاد ساغر می ازو ناچار می‌ریزد

بریدن کرد زلف سرکش او را سیه‌دل‌تر

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode