گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸۷

 

صفای عارضش ته جرعه بر مهتاب می ریزد

لبش بیهوشدارو در شراب ناب می ریزد

نمی دانم چه خصمی با نوای بلبلان دارد

که شبنم هر سحر در گوش گل سیماب می ریزد

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۸

 

سهی سروی که رفتارش ز دل خوناب می ریزد

ز هر نقش قدم رنگ گل مهتاب می ریزد

دل هر کس که بگدازد ز سوز نالهٔ بلبل

به جای اشک از مژگان گلاب ناب می ریزد

شب بیداد هجرانت ز بس بر خویش می پیچم

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode