گنجور

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

درآید هر کجا در جلوه ناز آفتاب من

مرا رسوا کند تغییر حال و اضطراب من

من رسوا ازان در خون فتادم بر سر راهش

که برگردد، چو بیند بوالهوس حال خراب من

نبینم پیش کس با این هجوم شوق، سوی او

[...]

میلی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲۸

 

نیابد ره به بزمش گر دل پر اضطراب من

نخواهد ماند در بیرون در بوی کباب من

گرفتم بیم رسوایی است دامنگیر در روزت

چرا در پرده شبها نمی آیی به خواب من؟

شکست رنگ من بر شیشه دل سنگ می بارد

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۰

 

عرق دارد عنان احتیاج بی‌نقاب من

ره صد دیر آتشخانه واکرده‌ست آب من

به هر مویم گداز دل رگ ابری دگر دارد

چو مژگان سیلها خفته‌ست در موج سراب من

ز علم حسرت دیدار بختی در نظر دارم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱۱

 

محیط جلوهٔ او موج خیز است از سراب من

ز شبنم آب در آیینه دارد آفتاب من

به تحقیق چه پردازم‌ که از نیرنگ دانشها

دلیل وحدت خویش است هر جا در نقاب من

قناعت ساغر حیرت غم و شادی نمی‌داند

[...]

بیدل دهلوی