گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

رمید از خواب چشمان عتاب آلوده بینیدش

بخونم تشنه لبهای شراب آلوده بینیدش

برامد خواب کرده از چمن تا جان دهد عاشق

نشان برگ گل بر روی خواب آلوده بینیدش

چه می پرسی که از بوی که پیراهن قبا کردی

[...]

بابافغانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۹

 

ز گلشن می رسد رنگ حجاب آلوده بینیدش

به رخ پوشیده رومال گلاب آلوده بینیدش

سرانگشت از خون کباب آلوده بینیدش

صبوحی کرده لبهای شراب آلوده بینیدش

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode