گنجور

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۱

 

ملامتگو چه می‌گردد ز پی مجنون شیدا را؟

نسازد هیچ عاقل تنگ بر دیوانه صحرا را

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۶

 

غم عشق تو در هر جا که محکم می‌کند پا را

بود اول حکایت این که جان خالی کند جا را

به جای لاله و گل دیده پرخون برون جوشد

بت من بر زمین هرجا گذارد آن کف پا را

یکی از رتبه اعجاز عشق این است خوبان را

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۱۹

 

نه اشک است این که هر ساعت ز چشم من فرو ریزد

به جای آب، اخگر چشمم از دامن فرو ریزد

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۰

 

دلم را صبحدم آواز نی دیوانه می‌سازد

مرا این صوت خوش، از خویشتن بیگانه می‌سازد

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۳

 

چه بخت است این که داغ از سینه‌ام پهلو بگرداند

به گلشن گر گذارم رو گل از من رو بگرداند

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۷

 

ز دل پیش از فراقت آه دردآلود برخیزد

به هرجا برفروزد آتش آنجا دود برخیزد

طبیبم بر سر بالین نمی‌آید وگر آید

چو گل کآید پس از سالی نشیند زود برخیزد

ز بس آفاق را پر کردم از آوازه شیون

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۸

 

مگر فردا به قتلم خواهد آمد یار کز هر سو

به گوشم امشب آواز مبارکباد می‌آید

پریشان می‌کند چون زلف شیرین حال خسرو را

مگر باد صبا از تربت فرهاد می‌آید

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۶

 

کجا تاب آورد در پیش اشک دیده‌فرسایم؟

دواند ریشه گر چون شمع، مژگان تا کف پایم

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۷

 

چه حسرت‌ها خورند ارباب عشرت بر سراپایم

اگر بینند در پا خار و بر سر داغ سودایم

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۵

 

ندیدم در چمن هرچند گردیدم سر خاری

کزو در سینه مجروح بلبل نیست آزاری

نه بزم‌آرای را بینم، نه صاحب باغ را دانم

شرابی نوشم از جامی، گلی چینم ز گلزاری

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۴۹

 

به خود هم رشک دارم در خیال سرو آزادش

روم اول ز خویش آنگه به کام دل کنم یادش

قدسی مشهدی