عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح امیر نصر بن ناصر الدین سبکتگین گوید
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین سبکتگین
گر از عشقش دلم باشد همیشه زیر بار اندر
چرا گم شد رخش باری بزلف مشکبار اندر
اگر طعنه زند قدّش بسر و جویبار اندر
چرا رخنه کند غمزه ش بتیغ ذوالفقار اندر
شکسته زلف مشک افشان بگرد روی یار اندر
[...]

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱
زر افشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۴
غلیواج از چه مبشوم است ؟ از آنکه گوشت بر باید
همه ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۴
تویی آن داور محکم که از دادش بنی آدم
بیارامیده در عالم چو مؤمن در حق شیذر

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۵
بگیر ای شاه آزادت ملک طبع و ملک زاده
ز دست دلبران باده در این هرمرد شهریور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۹
الا تا نرگس خوبان همی بر مشتری تابد
بودشان در شکنج زلف رخ چون ماه جوشن ور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۵
هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس
چن اندر رستخیز آنکس کجا گویندۀ بهتان

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۶
سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری
شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
