گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲

 

همی‌ریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها

همی‌سوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها

ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالش‌ها

ز بوقلمون به وادی‌ها، فروگسترده بسترها

زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمن‌ها

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۷ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

 

سمنبوی آن سر زلفش که مشکین کرد آفاقش

عجب نی ارتبت گردد ز روی شوق مشتاقش

دو مار افسای عینینش دو مارستند زلفینش

که هم مارست مار افسای و هم زهرست تریاقش

به خواب اندر سحرگاهان خیالش را به بردارم

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۴ - در صنعت «جمع و تقسیم» و مدح فرماید

 

بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری

که باغ و راغ و کوه و دشت پر ماهست و پرشعری

یکی چون خیمهٔ خاقان، دوم چون خرگه خاتون

سیم چون حجرهٔ قیصر، چهارم قبهٔ کسری

گل زرد و گل خیری و بید و باد شبگیری

[...]

منوچهری
 
 
sunny dark_mode