گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۱ - مولانا ترازوست

 

مرا گویند مولانا ترازویی‌ست کز عدلش

نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد

درین شک نیست کو همچون ترازویی‌ست زین معنی

که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۴ - مجدالدین

 

خداوندا تو آنشخصیکه چشم چرخ فیروزه

نبیند در هزاران دور اگر چون تو بشر جوید

سپهر مجد و بحر علم و کان جود مجدالدین

که عقل کل زرای روشن تو راهبر جوید

بوقت بزم تو کان از کف رادت امان خواهد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - قطعه

 

خداوندا بدین حالت من از شکر و ثنا گفتن

نپردازم همی حقا که چیزی دیگر اندیشم

ندانم من که گر حاشا جهد بر دامنت بادی

مرا پروای آن باشد که یک معنی براندیشم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - هجای روا

 

اگر در شعر من زین پس یکی بیت هجا گفتم

مرا معذور باید داشت چون آن بیت میخوانی

روا باشد هجای آنکه حق من کند ضایع

بخوان ان لایحب الله اگر قرآن همیدانی

جمال‌الدین عبدالرزاق