×
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۹
جهانا عهد با من جز چنین بستی
نیاری یاد از آن پیمان که کردهستی
اگر فرزند تو بودم چرا ایدون
چو بد مهران ز من پیوند بگسستی؟
فرود آوردی آنچهش خود برآوردی
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵
شب دوشینه در سودای او خفتم
از آن امروز با تیمار و غم جفتم
زمن هر چند سر میپیچد آن دلبر
اگر دستم رسد در پای او افتم
چو چین زلف او آشفته شد حالم
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٩۵
منم ابن یمین کالماس فکر من
نکو داند ز هر نوعی گهر سفتن
ز شوق و ذوق خواهد طوطی قدس
غبار از گوهر نطقم بپر رفتن
مهارت در سخن دارم ولی نتوان
[...]