گنجور

غبار همدانی » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۴

 

سر و کارم به دست نازنینی‌ست

که در هر گوشه‌اش گوشه‌نشینی‌ست

کسی کش غم به خاطر ره ندارد

چه غم دارد که او را دل غمینی‌ست

غبار همدانی
 

غبار همدانی » لیلی و مجنون

 

شنیدم روزی از رندی قدح‌نوش

به سان لاله از خون پیرهن‌پوش

که لیلی را چو رنگ ارغوانی

شد از هجران مجنون زعفرانی

به دل زخم فراقش کارگر شد

[...]

غبار همدانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode