×
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷
گر ای دل بر طریق عذرخواهی
به راهش سر نهادی سر به راهی
کسی قدر رخ و زلفت شناسد
که بشناسد سفیدی از سیاهی
که بخشد روشنی گفتی شبت را
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱
مرا ای مه اگر دیوانه گفتی
نمیرنجم ز تو یارانه گفتی
به زلف و عارضش گفتی غم خویش
شبی بود و چراغ افسانه گفتی
غمش گفتی درون سینهٔ ماست
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲
مرا در بزم رندان جرعه نوشی
به از سودای زهد و خود فروشی
تو در پرده از آن همرازی ای عود
که چون نی راز می گوید تو گوشی
طریق مردمی ای زاهد این است
[...]
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲
چه گویم گردش گردون دون را
که خس را سر بر اوج آسمان برد
خردمندان و مردم زادگان را
ز بهر نانشان آب از رخان برد
خسیسی چند را داده ست توفیق
[...]
۱
۲