×
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
چگویم وصف تو وصفت ندانم
وگر دانم ندانم تا چه خوانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
منم اینجایگه عطّار جانم
که میدانم ز خویش و خویش خوانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید
دلم آگاه شد از راز جانم
حقیقت یافت وصل اندر نهانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
بیان وقتی در اینجاگه توانم
یقین گردد چو نبود در گمانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
برم جمله یکی است از عیانم
از آن بر تخت معنی کامرانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید
من اینجا این زمان معشوق جانم
که جان را بیشکی راز نهانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید
مرا گفتا که ای جان و جهانم
چگونه من که من چیزی ندانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید
نخواهم گشت از تو یک زمانم
که بیشک مر توئی جان و جهانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید
امید از روی تست ای جان جانم
که بیشک خود توئی راز نهانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
شدم خاموش تا کل جان جانم
نمود اینجا رخ از پرده عیانم

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
دل من واصلست این لحظه جانم
یکی اینجا است درعین العیانم
