گنجور

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » جمهوری نامه

 

چه ذلت‌ها کشید این ملت زار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

ترقی اندرین کشور محال است

که در این مملکت قحط‌الرجال است

خرابی‌از جنوب و از شمال است

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » تضمین قطعهٔ سعدی

 

شبی در محفلی با آه و سوزی

شنیدستم که مرد پاره‌دوزی

چنین می گفت با پیر عجوزی

گلی خوش بوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به‌دستم

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode