×
ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٢٢ - ترجمه
کمانآسا شد این قد چو تیرم
ز بس کز صدمت دهرم رسد کوب
کنون پشتی بخم در کف عصائی
کمانی را همی مانم زه از چوب
ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۵٢ - ترجمه
ترا ایزد چو بر دشمن ظفر داد
بکام دوستانش سر جدا کن
و گر خواهی مرام نیک مردان
طمع از جان ببر او را رها کن
ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۶٠ - ترجمه
فرود آمد درودم داد و برخاست
وداعم کرد و چون شد جان شدن خواست