گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٢٢ - ترجمه

 

کمان‌آسا شد این قد چو تیرم

ز بس کز صدمت دهرم رسد کوب

کنون پشتی بخم در کف عصائی

کمانی را همی مانم زه از چوب

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۵٢ - ترجمه

 

ترا ایزد چو بر دشمن ظفر داد

بکام دوستانش سر جدا کن

و گر خواهی مرام نیک مردان

طمع از جان ببر او را رها کن

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۶٠ - ترجمه

 

فرود آمد درودم داد و برخاست

وداعم کرد و چون شد جان شدن خواست

ابن یمین
 
 
sunny dark_mode