گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - ایضاً له

 

فروغ روی شریعت تویی که همواره

سواد مسند تو پشت ملّت و دین بود

تو شهسوار بدی در صف کرم آنگاه

که نقره خنگ سپهر از هلال نوزین بود

ز شوق گوهر لفظ تو ای بسا شبها

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۱ - شب جمعه خدمت حاج امین

 

رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود

اگر بهشت شنیدی بِساطِ دوشین بود

چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم

چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود

عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم

[...]

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۰ - در مرگ پروین

 

نهفته روی به برگ اندرون گلی محجوب

ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود

زتاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا

ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود

ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode