×
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲
تویی که درد و غمت یار ناگزیر من است
جفا و هر چه رسد از تو دلپذیر من است
ز خون دل چه نویسم به لوح چهره خویش
چو نیست بر تو نهان آنچه در ضمیر من است
کشم به پیش توجان لیک چون تو شاهی را
[...]
۷ بیت