گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد

 

سزد که تا جور آید به بوستان نرگس

که هست بر چمن باغ مرزبان نرگس

به خنده زان چو ستاره سپید دندان است

که زرد کرد دهان را به زعفران نرگس

نمود در نظر سعد چهره چون که بدید

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
sunny dark_mode