گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۶

 

بغیر اشک که راه نگاه من بندد

که دیده قافله ای چشم راهزن بندد؟

روا مدار خدایا که متحست زر می

به زور گیرد و بر گوشه کفن بندد

بغیر سوختن و گریه کردن و مردن

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode