خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰
ز خاک پاشی در دستخون فروماندیمز پاکبازی نقش فنا فرو خواندیم
به نعش عالم جیفه نماز برکردیمبه فرق گنبد فرتوت خاک بفشاندیم
همه حدیث شما تیغ بود و گردن مانه گردنیم که از حکم سربرافشاندیم
چراغوار به کشتن نشسته بر سر نطعبه باد سرد چراغ زمانه بنشاندیم
به یک دو شب به سه چار اهل پنج شش ساعتبه هفت […]
