گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۱

 

امید بستم و نگشاد هیچ کار هنوز

در اوفتادم و یاری نکرد یار هنوز

گذشت عمرم و بختم نشد موافق طبع

که برخلاف مرادست روزگار هنوز

میان قلزم هجرم غریق و نیست پدید

[...]

حکیم نزاری
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵

 

مده تسلی ام از صلحِ بیم دار هنوز

که می شوم به فریبت امیدوار هنوز

مباد روز قیامت، به وعده گاه بیا

که دل نشسته در آن جا به انتظار هنوز

به دست بوس تو از ذوق، جان برآمد، لیک

[...]

عرفی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۳

 

ز ترکتازی آن نازنین سوار هنوز

مرا غبار بلند است از مزار هنوز

عجب که صبح قیامت ز خواب برخیزی

چنین که بسته تو را چشم اعتبار هنوز

از آن شبیکه به زلف توکرد شانه کشی

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode