×
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷
بدان و آکه باش ای دل ستمکاره
وگرچه گفته امت این حدیث صد باره
که گر ببینم ازین پس که نام عشق بری
بجان من که بدست خودت کنم پاره
تو از کجا و سر زلف دلبران ز کجا؟
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۰
مگر وصال تو روزی شود دگرباره
به قدرِ جهد بکوشم به حیله و چاره
به رغم جانِ رقیبت چهگونه میخواهم
که خاک بر سرِ آن ظالم ستمگاره
دراوفتاد به پایِ تو باز چون خلخال
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹
بساز چاره ی این دردمند بیچاره
که دارد از غم هجرت دلی بصد پاره
چگونه تاب تجلّی عشقت آرد دل
چو تاب مهر تحمّل نمی کند خاره
دلم چو خیل خیال تو در رسد با خون
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت
ز جای ناوک پیکان و خنجر پاره
زند معاینه خون موج همچو فواره