×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷۶
ز بس که سنگ ملامت فلک به کارم کرد
نهفته در جگر سنگ چون شرارم کرد
برس به داد من ای ساقی گران تمکین
که توبه منفعل از روی نوبهارم کرد
ز آب من جگر تشنه ای نشد سیراب
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۸
وداع عمر چمنساز اعتبارم کرد
سحر دماندن پیری سمن بهارم کرد
به رنگ دیدهٔ یعقوب حیرتی دارم
که میتوان نمک خوان انتظارم کرد
تعلق نفسم سوخت تا کجا نالم
[...]