مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲
به جان تو که مرو از میان کار مخسبز عمر یک شب کم گیر و زنده دار مخسب
هزار شب تو برای هوای خود خفتییکی شبی چه شود از برای یار مخسب
برای یار لطیفی که شب نمیخسبدموافقت کن و دل را بدو سپار مخسب
بترس از آن شب رنجوریی که تو تا روزفغان و یارب و یارب […]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶
درون گنبد گردون فتنه بار مخسببه زیر سایهٔ پل موسم بهار مخسب
فلک ز کاهکشان تیغ بر کف استاده استبه زیر سایهٔ شمشیر آبدار مخسب
ز چار طاق عناصر شکست میباردمیان چار مخالف به اختیار مخسب
ستاره زندهٔ جاوید شد ز بیداریتو نیز در دل شب ای سیاهکار مخسب
به شب ز حلقهٔ اهل گناه کن شبگیردلی چو آینه […]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱
درون گنبد گردون فتنه بار مخسب
به زیر سایه پل، موسم بهار مخسب
فلک ز کاهکشان تیغ بر کف استاده است
به زیر سایه شمشیر آبدار مخسب
فتاده است زمین پیش پای صرصر مرگ
چو گرد بر سر این فرش مستعار مخسب
ز چار طاق عناصر شکست می بارد
میان چار مخالف به اختیار مخسب
درون سینه ماهی نکرد یونس خواب
برون نرفته ازین […]
