×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۶
عرق فشان رخ خود از شراب ساخته ای
ستاره روی کش آفتاب ساخته ای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۷
کیم، به وادی فقر و سلوک نزدیکی
چو تیغ کرده قناعت به آب باریکی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۵
برات رزق ترا از زراعت ایزد پاک
به خط سبز نوشته است بر صحیفه خاک
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۴
چنان که جمله عبادات از وضوست تمام
وجود آدم خاکی به آبروست تمام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۵
نجست ناوک آهی درست از شستم
به غبغب هدفی آشنا نشد دستم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۶
مرا که هست میسر سبو به دوش کشم
چرا کباده خمیازه تا به گوش کشم؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۷
به دست چون شکن زلف او شمار کنم
مگر ز عقده دل سبحه اختیار کنم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۲
اگر چه لاله طورست روی روشن او
چراغ روز بود با بیاض گردن او
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۳
ز انفعال خرام تو آب گردد سرو
ز طوق فاخته پا در رکاب گردد سرو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۷
ز ذکر جهر مکن منع صوفیان لله
که عاشقند به بانگ بلند برالله