حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۷
نه یاد مصر و نه پروای کاروان دارم
عبیر پیرهن، آن خاک آستان دارم
چو شمع، تا شده ام روشناس محفل او
تبی چو آتش سوزان در استخوان دارم
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۱
نکرد عشق تو، مطلب روای خویشتنم
ستارهسوختهٔ داغهای خویشتنم
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۲
خزان چه می برد از نوبهار رنگینم؟
گل همیشه بهار است، داغ دیرینم
فتاده است به بی نسبتان مدار مرا
فلک چو مصرع برجسته، کرده تضمینم
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۴
چو سایه در قدم سرو خوش خرام توام
ز خویش و از همه آزاده ام، غلام توام
ز داغ عشق، کشیدم پیاله چون خورشید
غم خمار ندارم، که مست جام توام
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۶
صفای وقت، ز دل های بی غبار بجو
طراوت از نفس پاک نوبهار بجو
شکسته حال و پریشان دل و سیه بختم
مرا به حلقهٔ آن زلف تابدار بجو
کنار جدول و جو، جای تشنه کامان است
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۳
به عاشقی، شده ام شهرهٔ جهان از تو
ز سادگی، غم دل می کنم نهان از تو
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۸
ببین که هست لبم، بلبل بهار خطی
کشیده دیدهٔ من، سرمه از غبار خطی
ز جام لاله و گل، بادهٔ نشاط مجو
دماغ تر نکند، جز بنفشه زار خطی
سیاه مستی کلکم بود ز جام لبی
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۴
گره، ز ابروی مسکین نواز وا نکنی
که چشم آینه را کاسه ی گدا نکنی
اگر چه کاسه به دستم، گدای میکده ام
مرا غلط به گدایان پارسا نکنی
غمت به وادی دل، شد گران رکاب حزین
[...]