گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

اگر چه خاک درت ز آب دیده گل کردم

خوشم که سینه به داغ تو متصل کردم

زمانه روزی من کرد گریه های فراق

ز بسکه خنده بر افتادگان دل کردم

دلم که لاف صبوری زدی باول کار

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم

نماند صبرم و جان هم ز پی گسل کردم

برای ساختن هانه بهر سکانش

تمام خاک رهش را به آب گل کردم

گسست رشته جانم چو از کشاکش عشق

[...]

شاهدی
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

چنان ز آتش دل سینه مشتعل کردم

که جان آتش سوزنده را خجل کردم

بیا که بی تو دعایم به آسمان نرسد

ز بسکه راه فلک ز آب دیده گل کردم

مکن تأمل و در خانه دل آتش زن

[...]

میرداماد
 
 
sunny dark_mode