گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۹

 

اسیر در دم و یک همنفس نمی بینم

بدردمندی خود هیچکس نمی بینم

صفای خاطر من بین و رخ مپوش ایگل

که من ترا بهوی و هوس نمی بینم

ز سنگ دل شکنانم خدا نگهدارد

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode