گنجور

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

شدیم پیر و به دل داغ آن جوان مانده

دمید صبح و همان شمع در میان مانده

کسی که رفت به منزل کجا به یاد آرد

ز واپسی که به دنبال کاروان مانده

ز طایران کهن آشیان این گلشن

[...]

طبیب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode