گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۷

 

اگر دو هفته بود چهره گلستان سرخ

مدام از می لعلی است روی جانان سرخ

جهانیان همه گردن کشیده اند از دور

شود به خون که تا دست و تیغ جانان سرخ

نشان صافی شست است این که چشمش را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۸

 

مکن ز باده لعلی لب چو مرجان سرخ

ز پشت دست ندامت مساز دندان سرخ

ز غوطه ای که به خون زد خدنگ، دانستم

که عاقبت رگ گردن کند گریبان سرخ

مجوی روزی بی خون دل ز خوان سپهر

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶

 

پرید رنگ من، از می چو گشت جانان سرخ

حذر کنند چو پوشید جامه سلطان سرخ

مکن برنگ زنان روز و شب لب از پان سرخ

که مرد لب نکند جز بزخم دندان سرخ

فریب رنگ حنا چون زنان مخور، که چو شمع

[...]

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode