گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۹

 

بصد امید سوی کوی دلستان رفتم

گرفته دل بکف و بهر امتحان رفتم

مباد آنکه سگش را زمن برنجاند

بکوی او زرقیبان شبی نهان رفتم

گرچه خار مغیلان براه بادیه بود

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode