گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱

 

چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی

که حال ما نه چنین بودی ار چنان بودی

بگفتمی که چه ارزد نسیم طره دوست

گرم به هر سر مویی هزار جان بودی

برات خوشدلی ما چه کم شدی یا رب

[...]

حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲

 

به جان او که گرم دسترس به جان بودی

کمینه پیشکش بندگانش آن بودی

بگفتمی که بها چیست خاک پایش را

اگر حیات گران مایه جاودان بودی

به بندگی قدش سرو معترف گشتی

[...]

حافظ
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۵۳

 

اگر نسیم سحرگاه مهربان بودی

ز بوی گل قفسم رشک گلستان بودی

عنان گسسته نمی رفت باد پای نفس

اگر حضور درین تیره خاکدان بودی

گهر غبار یتیمی فشاندی از دامن

[...]

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۷

 

بمن گر آن مه بی مهر مهربان بودی

چه غم بکین اگرم دور آسمان بودی

نکات حسن لطیف است و عشق لطف از اوست

برمز عشق هم ایکاش نکته دان بودی

چه فایده که بشیرش زمصر میآید

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۲ - در بیان روایت ام حبیبه

 

تو در مدینه دل شاد و کامران بودی

به پشت پرده عز و علا نهان بودی

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode