گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۳۳

 

چه نکهت است مگر بوی بوستان است این

چه دولت است مگر روی دوستان است این

علاج این تن رنجور ناتوان است آن

دوای این دل مهجور پر فغان است این

عجب که جوشش صفرای عشق افزون است

[...]

جلال عضد