گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

چگونه سوی تن از شرم باز میگردد

کفی که بهر گرفتن دراز میگردد

جهان هستی، اگر هست این که من دیدم

چرا نفس چو فرورفت، باز میگردد

مکن بدشمن سرکش ملایمت که بشمع

[...]

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode