×
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۷
چو حسن پرده گشا از پی نظاره شود
ظهور صورت شیرین ز سنگ خاره شود
ز گریه هر نفس ای آفتاب بی تو مرا
چو صبح، چاک گریبان پر از ستاره شود
مرا به حلقه ی زنار، ننگ او افکند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸۰
شکوه بحر ز امواج آشکاره شود
یکی هزار شود دل چو پاره پاره شود
مباش در پی گرد آوری که ماه تمام
ز خود تهی چو شود قابل اشاره شود
خودی حصاری ساحل نموده بحر ترا
[...]