گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۰

 

منم که برنکنم از آستان یار سرم

اگر به سنگ بکوبند هم چو مار سرم

به دیده چون بخرامد نهم چرا ننهم

به زیر هر قدمش گر بود هزار سرم

بر آستان درش سر نهاده پندارم

[...]

حکیم نزاری
 
 
sunny dark_mode