×
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب هفتم » داستانِ دیوانه با خسرو
اسیرِ طبعِ مخالف مدار جان و خرد
زبونِ چار زبانی مکن دو حور لقا
که پوست پارهٔ آمد هلاکِ دولتِ آن
که مغزِ بیگنهان را دهد به اژدرها
۲ بیت
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب هفتم » داستان شتر با شتربان
خموش بودن بر صعوهٔ فریضه بود
که در حوالیِ او اژدها بود جوشان
۱ بیت
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب هفتم » داستانِ موشِ خایهدزد با کدخدای
ولی بسیم چو سیماب گوشت آگنده است
ز من چگونه نه توانی تو این حدیث شنید
خیالِ زر چو فروبست چشمِ عبرت تو
تو این جمالِ حقیقت کجا توانی دید ؟
۲ بیت