گنجور

سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستانِ دیوانه با خسرو

 

اسیرِ طبعِ مخالف مدار جان و خرد

زبونِ چار زبانی مکن دو حور لقا

که پوست پارهٔ آمد هلاکِ دولتِ آن

که مغزِ بی‌گنهان را دهد به اژدرها

۲ بیت
سعدالدین وراوینی
 

سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستان شتر با شتربان

 

خموش بودن بر صعوهٔ فریضه بود

که در حوالیِ او اژدها بود جوشان

۱ بیت
سعدالدین وراوینی
 

سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب هفتم » داستانِ موشِ خایه‌دزد با کدخدای

 

ولی بسیم چو سیماب گوشت آگنده است

ز من چگونه نه توانی تو این حدیث شنید

خیالِ زر چو فروبست چشمِ عبرت تو

تو این جمالِ حقیقت کجا توانی دید ؟

۲ بیت
سعدالدین وراوینی