گنجور

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱

 

در این زمانه عطا و کرم مخواه از کس

چرا که نقش کرم بی ثبات شد چون یخ

نشان جود چو سیمرغ و کیمیا گردید

به کشتزارِ سخاوت، کنون فتاد ملخ

اگر سراسر این ملک را بگردی نیست

[...]

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸

 

شبی به طنز گفتم به خواجه پور خطیب

نس فراخ چو بینی ز خشک و تر بفرست

اگر ز علت پیری ز مردی افتادی

به عاریت بر خاتون ز . . . خر بفرست

ور این دو جنس که گفتم نیافتی آنگه

[...]

مهستی گنجوی
 
 
sunny dark_mode