گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۱

 

کلید فتح بود از دل شکسته گدا را

در گشاده روزی است چشم بسته گدا را

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۲

 

قرار نیست دمی چون شرار، خرده جان را

چه حاجت است به طبل رحیل ریگ روان را؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۳

 

زهی ز روزن داغ تو روشنایی دل‌ها

شکست طرف کلاه تو مومیایی دل‌ها

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۴۹

 

خموش هر که شد از قیل و قال وارسته است

نمی زنند دری را که از برون بسته است

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۸

 

کجاست مشت زری تا چو گل به باد دهیم

گهر کجاست که ریزش به ابر یاد دهیم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۸۹

 

به هیچ جا نرسد زهد خشک صومعه داران

که پای آبله دارست دست سبحه شماران

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode