گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۱

 

ای عشق تو در جان من از بدو کُن

جانا چنین بیگانگی با ما مکن

ما از الست آورده‌ایم این اتصال

اینجاست عشق تازه و عهد کُهُن

از ما اگر چه زلّتی صادر شود

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۴

 

ای عشق تو از بدو کن در جان من

چشمی فکن بر دیده ی گریه گریان من

یک دم قدم بهر عیادت رنجه کن

شوری برآر از کلبه ی احزان من

تا مرده ای زنده کند احسان تو

[...]

حکیم نزاری