گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

گر بر در او سودمی رخسار گرد آلود را

آسوده خاطر کردمی این جان غم فرسود را

خاکی که نعلین تو سود از دیده دارم دوست تر

از مایه آری دوست تر دارند مردم سود را

سهل است اگر خال لبت سوزد به داغ غم دلم

[...]

کمال خجندی
 
 
sunny dark_mode