×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳
وقتی غباری زآستان بفرست سوی چاکرت
تا کی تهی چشم کند با دیدهام خاک درت
دستی بده، ای آشنا، درماندگان را، چون که شد
غرقه به هر یک قطره خوی صد دل به رخسار ترت
دریافتم دل دزدیت، از غمزه غماز تو
[...]
۹ بیت