×
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱
در خود نمیبینم که من بی او توانم ساختن
یادل توانم یک زمان از کار او پرداختن
من کوی او را بندهام کورا میسر میشود
بر خاک غلطیدن سری در پای او انداختن
چون شمع هجران دیدهای باید که تا او را رسد
[...]
۶ بیت