×
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
افسردگانیم از باده کوشط
تا دروی افتیم غلتیم چون بط
غم لشگر انگیز دوران بلاخیز
کو جام و ساقی کو عود و بربط
آفاق دیدم انفس رسیدم
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴
قد کاد شمسی تخفی شعاعه
یا صحبت نوحوا حیوو داعه
گر داری ای شاه عزم هلاکم
این تیغ و این سر سمعاً و طاعه
تا کی نمایی خصمی به عشاق
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
پا مانده در گل در سرزمینی
جاکرده در دل مهر حبینی
کارم فتاده با شوخ چشمی
دارم نیازی با نازنینی
زد حاصلم برق ای خرمن حسن
[...]