×
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴
به گاه بزرگی بریدند حلقت
غلامان ز مظلومی و عجز و خردی
تو روئین تنی با بزرگان و خردان
که از گرز و تیغ همه جان ببردی
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۶
برفتی و ما را به هجران سپردی
بس از عشوه بازآ که از حد ببردی
تصور نبودم فراموشی از تو
دریغا که بر مَنسیانم شمردی
به خار ستم چشم عقلم خلیدی
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۵
نه بر دل تو را، از غم دوست،دردی
نه بر چهره از خاک آن کوی، گردی