گنجور

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶

 

یکی گاو دیدم چو خرم بهار

سراپای نیرنگ و رنگ و نگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶

 

سرانجام زان گاو و آن مرغزار

یکایک خبر شد سوی شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

ندارم همی دشمن خرد خوار

بترسم همی از بد روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

که من رفتنی‌ام سوی کارزار

ترا جز نیایش مباد ایچ کار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰

 

همی جفت‌مان خواند او جفت مار

چگونه توان بودن ای شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰

 

ببرد سر بی‌گناهان هزار

هراسان شدست از بد روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱

 

برو آفرین کرد کای شهریار

همیشه بزی تا بود روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱

 

چنین داد پاسخ ورا پیشکار

که مهمان ابا گرزهٔ گاوسار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱

 

چنین داد پاسخ ورا پیشکار

که ایدون گمانم من ای شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۲

 

یکی کارورز و یکی گرزدار

سزاوار هر کس پدیدست کار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۲

 

ببردند ضحاک را بسته خوار

به پشت هیونی برافگنده زار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱

 

فریدون چو شد بر جهان کامگار

ندانست جز خویشتن شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱

 

همان جامه و گوهر شاهوار

همان اسپ تازی به زرین عذار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱

 

که جاوید بادا چنین شهریار

برومند بادا چنین روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

به بالا چو سرو و به رخ چون بهار

به هر چیز مانندهٔ شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

اگر شد فریدون جهان شهریار

نه ما بندگانیم با گوشوار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

چنین داد پاسخ که با شهریار

بگو این سخن هم چنین یاد دار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

فراز آورم لشگر گرزدار

از ایران و ایرج برآرم دمار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

فرستاده را گفت کای هوشیار

بباید ترا پوزش اکنون به کار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

خماند شما را هم این روزگار

نماند برین گونه بس پایدار

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۴۱۵
sunny dark_mode