گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

پری گشته آیینه دار هوا

توان دیدن از روی کار هوا

چرا مست و مجنون نباشد کسی

هوای بهار و بهار هوا

برازنده سینه چاک ابر

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۲

 

گر افسرده گر سرکش است آه من

جگر گوشه آتش است آه من

ز سودای او در به در گشته است

عزیز است و خواری کش است آه من

به دست جگر کرد صید اثر

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷۳

 

خدنگت مرا یار دیرینه بود

چراغ دل و آتش سینه بود

تو در مکتب حسن خواندی سبق

کتاب گلستانت آیینه بود

اسیر شهرستانی