×
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
دلبرم هم ز بامداد برفت
کرد ما را غمین و شاد برفت
آن همه عهدها که دوش بکرد
با مدادش همه زیاد برفت
گفت کین هفنه میهمان توام
[...]
۹ بیت
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۴ - حکایت
چون خودی خودش ز یاد برفت
خرمنش جملگی به باد برفت
۱ بیت