گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰۸

 

چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون

با دل از سلسله خم به خم آید بیرون

آخر، ای آه درون مانده، دمی بیرون رو

مگر از دل قدری دود غم آید بیرون

مژه تست چو پیکان کج اندر جگرم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۹۶

 

خار غم از دل عشاق کم آید بیرون

چون ازین شعه ستان خار غم آید بیرون؟

جوهر از تیغ برد سینه گرمی که مراست

ماهی از قلزم ما بی درم آید بیرون

صدق در سینه هر کس که چراغ افروزد

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode